سه‌شنبه ۶ آذر ۱۴۰۳ |۲۴ جمادی‌الاول ۱۴۴۶ | Nov 26, 2024

نورانیت دل به برکت سحرخیزی و شب‌زنده‌داری حاصل می‌شود و هنگامی که با استغفار توأم می‌گردد، اثرات بسیار عظیمی در سعادت و نیک‌ورزی انسان دارد.

حوزه‌نیوز: هجدهمین روز ماه پربرکت ضیافت الهی هم فرا رسید و حجت‌الاسلام‌والمسلمین حسن عرفان همانند روزهای گذشته به شرح درس‌های دعای آن پرداخت.

اللَّهُمَّ نَبِّهْنِي فِيهِ لِبَرَكَاتِ أَسْحَارِهِ‏ وَ نَوِّرْ فِيهِ قَلْبِي بِضِيَاءِ أَنْوَارِهِ وَ خُذْ بِكُلِّ أَعْضَائِي إِلَى اتِّبَاعِ آثَارِهِ بِنُورِكَ يَا مُنَوِّرَ قُلُوبِ الْعَارِفِين.

اى خدا مرا در اين روز براى بركات سحرها بيدار و متنبه ساز و دلم را به روشنى انوار سحر، منور گردان و تمام اعضایم را براى آثار و بركات اين روز مسخر فرما، به حق نور خود اى روشنى بخش دلهاى عارفان.

*نخستین فراز دعا

خدایا مرا در این روز برای برکات سحرها بیدار و آگاه کن.

نورانیت دل به برکت سحرخیزی و شب‌زنده‌داری نصیب انسان می‌شود، جایگاه مقام محمود واسطه قیام در شب برای او فراهم می‌گردد و هنگامی که سحرخیزی با استغفار توأم می‌شود، اثرات بسیار عظیمی در سعادت و نیک‌ورزی انسان از خود به جای می‌گذارد.

آیت‌الله قاضی طباطبائی درباره استاد خود، مرحوم سید احمد کربلایی، می‌فرماید: شبی از شبها را در مسجد سهله می‌گذراندم در نیمه شب یکی وارد شد و بعد از فریضه صبح به تا طلوع خورشید سجده رفت. آنگاه دیدم آقا سیداحمد بکاء است که از شدت گریه، خاک سجده‌گاه او گِل شده است و وقتی صبح شد و به حجره رفت.

آیت الله‌العظمی بهجت نقل فرمودند: شخصی در زمانی که ما در نجف بودیم، درصدد برآمده بود که ببیند که چه کسانی سحر در حرم حضرت امیر علیه‌السلام در نماز وَترشان دعای ابوحمزه را می‌خوانند،‌ آن‌گونه که به خاطر دارم، کسانی را که مقید بودند این عمل را هر شب در حرم حضرت انجام بدهند، شمرده بودند و دیده بودند بیش از هفتاد نفر هستند. (نقل از آیت‌الله مصباح یزدی)

آقای شیخ‌الاسلامی می‌گفتند:‌ که آخوند کاشی یک روز از مدرسه بیرون می‌آید و یکی از شاگردان ایشان را برای افطار دعوت کردند و با اصرار زیاد سحر را هم نگه داشته بود، آخوند فرموده بودند به شرطی که با من کاری نداشته باشید و دنبال کار خود بروید، ولی من به کرات برای پذیرایی پیش آقا می‌رفتم که ببینم چه کار می‌کند، ملتفت این قضیه شدم که ایشان از افطار تا سحر مشغول عبادت بودند و در نماز وتر در قنوتش تمام «دعای ابوحمزه ثمالی» را با صوت حزین و گریه می‌خواندند. توبه ص396

*حضرت یعقوب و دعای در سحر

چون خیانت برادران یوسف (ع) آشکار شد، خود را روی دست و پای یعقوب انداختند و گفتند: ای پدر! برای ما از پروردگار آمرزش بخواه که ما گنهکاریم.  یعقوب (ع) گفت:‌به زودی برایتان از پروردگارم آمرزش می‌جویم که خدای من بسیار آمرزنده و مهربان است. در تفسیر منهج می‌نویسد: زمان استغفار برای آنان را سحر شب جمعه قرار داد و نقل نموده که زیاده از بیست سال در هر شب جمعه هنگام سحر فرزندان را امر می‌کرد تا در پشت او صف می‌کشیدند و او دعا و استغفار برایشان می‌کرد و آنها آمین می‌گفتند تا پس از بیست‌سال توبه ایشان پذیرفته شد.

*روش تربیتی شیخ جعفر کاشف‌الغطاء

مرحوم آیت‌الله حاج شیخ جعفر کاشف‌الغطاء در تربیت فرزندش روشی آموزنده و مؤثر داشت. در حالات وی نوشته‌اند که: او می‌خواست پسر نوجوانش را به سحرخیزی و شب‌زنده‌داری عادت بدهد؛ به طوری که تا پایان عمر از روی علاقه و میل قلبی به این کار ادامه بدهد. شبی، پیش از اذان صبح، کنار بستر پسرش آمد و به آرامی او را بیدار کرد و گفت: عزیزم! برخیز تا به حرم مطهر مولای متقیان علی (ع) مشرف گردیم. پسر نوجوان چشمان خواب‌آلودش را مالید و گفت:‌ بابا جان! شما بروید، من خودم می‌آیم.پدر گفت:‌نه، من ایستاده‌ام تا با هم برویم. پسرک برخاست، وضو گرفت و به اتفاق پدر به سوی حرم مطهر روانه شد. جلو حرم امیر مؤمنان (ع) مرد مستمندی نشسته و دستش را پیش مردم دراز کرده بود. پدر از پسرش پرسید: فرزندم!  این مرد، برای چه در این جا نشسته است؟ فرزند جواب داد؟ برای گدایی و دریافت کمک از مردم. پدر پرسید؟ تو فکر می‌کنی چقدر پول از این طریق به دست می‌آورد؟ فرزند گفت: شاید چند درهمی عایدش گردد. پدر دوباره پرسید آیا مطمئناً این مبلغ را به دست خواهد آورد؟ و فرزند پاسخ داد: البته به طور قطع و یقین نمی‌توان آن را پیش‌بینی کرد، شاید مبلغی عایدش شود، شاید هم دست خالی برگرد. در این جا، پدر دانا و نکته‌سنج که زمینه را برای بیان مطلب خود آماده دید، گفت:‌پسرم! ببین این مرد برای به دست‌آوردن مبلغی از ثروت دنیا که یقین به آن هم ندارد در این موقع شب آمده این جا و دستش را پیش مردم دراز کرده است. تو که واقعاً به پاداش‌هایی که خداوند برای سحرخیزی و خواندن نماز شب تعیین فرموده، یقین داری و سخنان امامان معصوم (ع) را باور کرده‌ای، پس چرا در انجام آن سستی به خود راه می دهی؟ مطمئن باش که خدای مهربان به تمام وعده هایش عمل می‌کند و پاداش عمل ما را به طور کامل می‌پردازد و هیچ کس را محروم نمی‌سازد! این تمثیل زیبا، در ژرفای دل پسرک جای گرفت و نتیجه‌اش آن شد که وی،‌ تا آخر عمر،‌ سحرخیزی و تهجد و نماز شب را ترک نکرد.

*تفاوت فضیلت زمان‌ها

زمان از نظر فضیلت متفاوت است مثلاً فضیلت ساعت 10 صبح با زمان سحر یکی نیست.

کس ندیده است ز مشک ختن و نافه چین                  آن چه من هر سحر از باد صبا می‌شنوم.

*استغفار در سحر ویژگی مومنان

قرآن در آیه 17 آل‌عمران می‌فرماید: الصَّابِرينَ وَ الصَّادِقينَ وَ الْقانِتينَ وَ الْمُنْفِقينَ وَ الْمُسْتَغْفِرينَ بِالْأَسْحار؛ آنها كه (در برابر مشكلات، و در مسير اطاعت و ترك گناه) استقامت مى‏ورزند، راستگو هستند، (در برابر خدا) خضوع، و (در راه او) انفاق مى‏كنندو در سحرگاهان، استغفار مى‏نمايند.

در سوره ذاریات آیه 18 می‌فرماید: وَ بِالْأَسْحارِ هُمْ يَسْتَغْفِرُون؛ و در سحرگاهان استغفار مى‏كردند.

سحرها، هنگام جوشیدن رحمت الهی، استجابت دعا و رسیدن به سلوک معنوی می‌باشد.

هرگنج سعادت که خدا داد به حافظ                  از یمن دعای شب و ورد سحری بود

*فراز دیگر دعا

«و نوّر فیه قلبی بیضاء انواره»

نوراتیت قلب در اثر دوری از گناهان و انجام واجبات الهی صورت می‌گیرد، یاد خدا، زنگار دل‌هار را می‌شوید و آن را صیقل می‌دهد و نورانی می‌کند بزرگان و علما نیز بر این اساس و تهذیب نفس چنان نورانیتی در قلب آنها ایجاد می‌شود که با قلب خود حقایق را می‌بینند.

آیت‌الله نجابت گفتند: «من درخدمت آیت‌الله‌قاضی بودم و در ایام طلبگی در نجف و زیر نظر ایشان تحصیل می‌کردم، روزی که چندان هم به رحلت آن بزرگوار نمانده بود،‌ پرسیدم: آقا! ما بعد از شما به که مراجعه کنیم؟ فرمودند: تنها کسی را که می‌شناسم مردی است در همدان به نام آیت‌الله شیخ محمدجواد انصاری. سپس فرمودند: او تنها کسی است که مستقیماً توحید را از خدا گرفته است. سپس فرمودند:‌وقتی او به نجف آمده بود و می‌خواست به دیدن من بیاید من همان‌طور که در اتاق نشسته بودم، دیدم او قصد منزل ما را کرده است و به راه افتاده است و با او شخصی همراه بود که من ملاقات آن شخص همراه را در آن روز کراهت داشتم و گفتم: برگرد، برگرد! و آنها هم برگشتند و دیگر هم او (آیت‌الله انصاری) را ندیدم. آیت‌الله نجابت افزودند‌: وقتی آیت‌الله قاضی رحلت کردند چند روز بعد،‌ من به عزم دیدار آقای انصاری از نجف به همدان آمدم، وقتی آن بزرگوار را یافتم، ایشان تا مدتی استنکاف می‌کردند. با اصرار من،‌ ایشان پرده را کنار زدند و فرمودند:‌تا این تاریخ هیچ کس مرا نمی‌شناخت، ولی خداوند نخواست که بیش از این پنهان بمانم. آیت‌الله ‌نجابت فرمودند که من داستان آمدن ایشان را به نجف و علت عدم دیدارشان را با آقای قاضی پرسیدم، فرمودند: من چند روز که در نجف بودم، روزی با فلانی می‌خواستم به خدمت ایشان بروم،‌ در راه که می‌رفتم از قلبم صدایی شنیدم که «برگرد، برگرد!» و من هم برگشتم و دیگر هم ایشان را ملاقات نکردم. گفتم: این قصه را آقای قاضی هم به من گفته‌اند. آقای انصاری آن روز دانستند که عدم ملاقات مربوط به فرد همراه او بوده است.

والسلام علیکم و رحمةالله و برکاته

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha